یکی از دلایل اصلی که باعث میشود اجرای یک هنرجو، هرچند دقیق و فنی، به زیبایی و حسآلودگی اجرای اساتید بیبدیلی مانند جلیل شهناز یا فرهنگ شریف نرسد، به کاستیهای موجود در نتنویسی بازمیگردد. صفحات نت این بزرگان، اغلب مانند یک نقشهٔ کلی هستند که مسیر را نشان میدهند، اما از ترسیم دقیق پیچوخمهای جاده، منظرههای بین راه و حال وهوای سفر عاجزند. آنچه این اساتید را متمایز میکرد، تنها نتها نبود، بلکه نحوهٔ بیان، تکیهها، سکوتهای معنادار و هزاران ظرافت اجرایی بود که یا در نتها ثبت نشده یا با علامتهای محدود و ناکافی نشان داده شدهاند.
موسیقی ایرانی، زبانی زنده و سرشار از «حال» است و بسیاری از زیباترین لحظههای یک تکنوازی، در قالب تزئینات (ظرایف) نامحسوس، کششهای خاص و خارج از میزانبندی دقیق، و طنینهای بین نتی نمود پیدا میکنند. این عناصر، روح موسیقی هستند، اما اغلب در نتنویسی استاندارد، یا به صورت کامل نادیده گرفته میشوند یا با یک علامت کوچک و گنگ خلاصه میگردند. برای مثال، نحوهٔ مضراب گذاری استاد شهناز یا ویبراتوی منحصربهفرد استاد شریف، امضای هنری آنهاست که انتقال آن از طریق نوشتار، همواره با چالش مواجه بوده و همین امر، شکافی بین نوشته و اجرا ایجاد کرده است.
چرا نوازندگان به سبک شهناز و شریف نمینوازند؟ نقص اصلی در نت نویسی است!
یکی از دلایل اصلی که باعث میشود اجرای یک هنرجو، هرچند دقیق و فنی، به زیبایی و حسآلودگی اجرای اساتید بیبدیلی مانند جلیل شهناز یا فرهنگ شریف نرسد، به کاستیهای موجود در نت نویسی بازمیگردد. صفحات نت این بزرگان، اغلب مانند یک نقشهٔ کلی هستند که مسیر را نشان میدهند، اما از ترسیم دقیق پیچوخمهای جاده، منظرههای بین راه و حالوهوای سفر عاجزند. آنچه این اساتید را متمایز میکرد، تنها نتها نبود، بلکه نحوهٔ بیان، تکیهها، سکوتهای معنادار و هزاران ظرافت اجرایی بود که یا در نتها ثبت نشده یا با علامتهای محدود و ناکافی نشان داده شدهاند.
اما این مسئله تنها به یک غفلت ساده ختم نمیشود. ریشه این شکاف عمیق را باید در ذات موسیقی ایرانی و محدودیتهای سیستم نت نویسی غربی جستجو کرد.
محدودیتهای ذاتی سیستم نت نویسی غربی
سیستم نت نویسی متعارف، یک سیستم قاطع و کمی است که برای ثبت موسیقی کلاسیک غربی با فواصل کروماتیک ثابت طراحی شده است. حال آنکه موسیقی ایرانی، هنری است مبتنی بر بساوش (حس لامسه) و شنوایی، با فواصل میکروتونی (مانند ربع پرده) و حالاتی که در میانهٔ این خطوط حامل جا خوش کردهاند. یک نت «سل» در دستگاه شور، با یک «سل» در دستگاه همایون از نظر ارتفاع و حس کاملاً متفاوت است، اما نت نویسی استاندارد، راهی برای نمایش این تفاوت ظریف ندارد. این اولین و بزرگترین مانع برای انتقال حس است.
ناتوانی در ثبت «ریزپردهها» و «حالات»
بزرگترین تراژدی نت نویسی در موسیقی ایرانی، ناتوانی آن در ثبت «حالات (Ornaments) است. تحریرهای پیچیده، ویبراتوهای منحصر به فرد، گلیساندوهای خاص و به ویژه، «میزان» و کششهای نامتقارن، جانمایهٔ کار نوازندگانی مانند شهناز هستند. نت نویسی این موارد را یا با علامتهای سادهای مانند «~» یا «tr» خلاصه میکند که به هیچ وجه گویای عمق و نوع اجرا نیستند، یا به کلی از قلم میاندازد. برای مثال، نحوهٔ افتادن یک مضراب بر روی سیم توسط استاد شریف، یا نحوهٔ انگشت گذاری استاد شهناز، یک «امضای هنری» است که در هیچ کتاب نت نویسیای یافت نمیشود.
حذف عنصر «بداهه» و «لحظه»
موسیقی ایرانی بر پایهٔ بداههپردازی استوار است. یک نوازندهٔ بزرگ در لحظه تصمیم میگیرد یک جمله را کش دهد، تکرار کند یا تغییر دهد. این عنصر خلاقیت و improvisation در یک نت نویسی ثابت و از پیش تعیین شده جایی ندارد. نت، یک نسخهٔ ثابت از یک اجرای خاص را ثبت میکند، در حالی که استاد شهناز ممکن است همان قطعه را در ده اجرای مختلف، با ده احساس متفاوت نواخته باشد. هنرجو با مطالعهٔ نت، تنها یکی از این حالات را میآموزد، بدون آنکه از امکان وجود حالات دیگر آگاه شود.
پاسخ به یک سؤال کلیدی: پس راه حل چیست؟
آیا این به معنای نفی کامل ارزش نت نویسی است؟ قطعاً نه. نت یک راهنمای ضروری و نقطه شروع است. اما برای پُر کردن این شکاف، باید به سراغ منابعی فراتر از نت رفت.
۱. گوش دادن فعال: تنها راه درک حال وهوای یک قطعه، شنیدن اجراهای اصیل است. یک هنرجو باید بارها و بارها به اجرای استاد شهناز یا شریف گوش «جان» بسپارد و سعی کند حالات، سکوتها و تکیهها را نه از روی نت، بلکه از دل صدا استخراج کند.
۲. استفاده از نت نویسیهای تحلیلی و آموزشی: خوشبختانه امروزه برخی منتورها و نوازندگان، با ارائهٔ نت نویسیهای دقیقتر که همراه با توضیحات مفصل دربارهٔ حالات اجرایی، نوع مضراب و حتی فیلم آموزشی هستند، سعی در کاهش این شکاف دارند. اینگونه منابع میتوانند پل ارتباطی بین نت خشک و اجرای زنده باشند.
۳. یادگیری سینه به سینه (شفاهی): در نهایت، باید به این اصل بنیادین اذعان کرد که هیچ سیستم نوشتاری، حتی پیشرفتهترین و دقیقترین نت نویسیها، نمیتواند جایگزین آموزش چهرهبهچهره و مستقیم شود. انتقال «حس» و «تجربه» که همان جان موسیقی است فرآیندی ظریف و چندبُعدی است که در بسیاری از موارد، تنها در بستر رابطهٔ زنده و اُرفوسی (سینه به سینه) بین استاد و شاگرد ممکن میشود.
این ارتباط فراتر از آموزش تئوری یا نشان دادن نتهاست؛ یک گفتگوی بیکلام و عمیق است. زمانی که استاد در مقابل شاگرد مینوازد، شاگرد نه تنها نت ها را میشنود، بلکه زبان بدن استاد را میبیند: نحوهٔ نشستن، حالت دستان، چگونگی گرفتن مضراب یا آرشه، حتی حالات چهره و نفس کشیدن او در لحظههای حساس اجرا. این دانش نهفته در عمل را نمیتوان در حاشیهٔ صفحات نت گنجاند.
همچنین، یک استاد آگاه در لحظه، خطاهای ظریف شاگرد را میشنود و اصلاح میکند اشکالی در انگشت گذاری، ضعف در کشش یک نت خاص، یا نبود تأکید عاطری در جایی که باید باشد. این بازخورد فوری و شخصیسازی شده، مانند یک آینهٔ صوتی عمل میکند و مسیر پیشرفت را برای شاگرد روشن میسازد. هیچ کتاب خودآموز یا فایل صوتی قادر به ارائهٔ چنین بازخورد دقیق و منحصربهفردی نیست.
علاوه بر این، استاد داستان پشت نتها را روایت میکند؛ خاستگاه ملودی، حال وهوای دستگاه یا مقام، و حتی خاطراتی از نحوهٔ نوازندگی بزرگان را نقل میکند. این داستانها و زمینههای تاریخی-عاطفی، به قطعه جان میبخشند و درک شاگرد را از یک توالی خشک نت، به یک درک روایی و پرمعنا ارتقا میدهند.
در واقع، میتوان گفت که رابطهٔ استاد و شاگردی، یک زیستبوم (اکوسیستم) زنده برای انتقال میراث فرهنگی است. در این فضا، نت نویسی تنها یک متن پایه است و استاد، مفسر و شارح آن متن است که لایههای پنهان معنا، احساس و تکنیک را که در حافظه، بدن و نوازندگی او نهفته است به نسل بعد منتقل میکند. این فرآیند انتقال «سینه به سینه»، موسیقی را نه به عنوان یک کالای مصرفی، بلکه به عنوان یک سنت زنده و پویا حفظ میکند.
.
پس همانطور که اشاره شد، مشکل اصلی نه از هنرجوی پرتلاش است و نه از استعداد او. مسئله، ریشه در یک سیستم ناقص انتقال اطلاعات دارد. نت نویسی متعارف کنونی، با همهٔ ارزش و اهمیتی که به عنوان یک زبان جهانی دارد، در انتقال روح و حس موسیقی اصیل ایرانی ناتوان است. این سیستم را میتوان به تلاشی برای نوشتن دستور پخت یک غذای اصیل و خانوادگی تشبیه کرد که در آن تنها به ذکر مواد اولیه بسنده شده، اما هیچ اشارهای به حرارت دقیق، ترتیب پخت، رازهای مزهدار کردن و آن «تجربهٔ» نهفته در پس آشپزی نشده است.
مسیر صحیح یادگیری، درک این واقعیت است که نت نویسی تنها الفبای اولیهٔ این موسیقی غنی است. الفبایی که تسلط بر آن ضروری است، اما برای خواندن و درک جملههای مسحورکنندهٔ استادانی مانند شهناز و شریف، به ابزارهای دیگری نیاز داریم. اینجاست که نقش «گوش دادن عمیق» و «مشاهده» پررنگ میشود. یک هنرجو باید نت را به عنوان نقشهٔ راه در نظر بگیرد و سپس با عشق و وسواس، به اجراهای اصلی این اساتید گوش سپارد، تکرار کند، تجزیه و تحلیل کند و سعی کند حال و هوای نهفته در هر نغمه را از دل صداها استخراج کند. این فرآیند، یک یادگیری فعال و چندحسی است که در آن نت، شنیدن و دیدن (در صورت وجود ویدیو) در کنار هم قرار میگیرند تا شکاف بین نت و اجرا را پر کنند.
در دنیای امروز، خوشبختانه دسترسی به منابع آموزشی تا حد زیادی آسان شده است. برای هنرجویان و نوازندگان موسیقی ایرانی که به دنبال منابع معتبر و باکیفیت برای یادگیری و درک بهتر این ظرایف هستند، پایگاههای تخصصی مانند سایت شش دانگ میتوانند یک همراه ارزشمند باشند. این سایت با گردآوری یک آرشیو غنی از نت نویسیهای آموزشی، تصاویر، فایلهای صوتی اجراهای اساتید و همچنین ارائهٔ مقالات تحلیلی، سعی دارد تا پلی بین دنیای نوشتار و اجرای زنده ایجاد کند و به هنردوستان کمک کند تا قدمبهقدم به درک عمیقتری از این موسیقی اصیل دست یابند.
فراتر از نت! در شش دانگ، رازهای پنهان اجرا را از طریق آرشیو صوتی و تصویری اساتید کشف کن.
شش دانگ: نت، صدا، حس. کاملترین همراه برای نوازندهٔ ایرانی. https://shesh-dong.ir